تحلیلی کوتاه بر سیر تحولات عکاسی جنگ
عکاسی جنگ شاخهای از عکاسیست که به ثبت تصاویر از درگیریهای مسلحانه و زندگی در مناطق جنگزده میپردازد. عکاسی جنگ به مردم کمک میکند تا عمق یک فاجعهٔ جنگی را که از طریق نوشتار قابل انتقال نیست درک کنند،یکی از پر مخاطره ترین حوزه های عکاسی محسوب می شود.
جنگهای داخلی آمریکا نقطهٔ شروع عکاسی جنگ بود.اولین عکس های جنگ متعلق به یک عکاس گمنامی است که در سال ۱۸۴۷ از جنگ مکزیک و آمریکا گرفته شده است .اولین عکاس جنگ شناخته شده کارول پوپ دُ ساثماری رومانیایی – مجار بود که از افسران حاضر در جبهه ی اولتنیتا و سیلیسترا در جریان جنگ کریمه (۱۸۵۶ -۱۸۵۳) عکس گرفت .
کار او توسط راجر فنتون پی گرفته شد . فنتون که در پاریس شاگرد گوستاو لو گری بود با دلیجان معروف خود که حامل ابزار و وسایل عکاسی بود با وجود شرایط سخت محیطی برای عکاسی و زندگی و حتی ابتلا به وبا در نهایت چیزی حدود ۳۵۰ نگاتیو لارج فرمت تهیه کرد. فنتون اولین عکاس رسمی جنگ است که با اصرار شاهزاده آلبرت همسر ملکه ی ویکتوریا برای عکاسی به جبهه اعزام شد.
به طور کلی اعزام عکاسان به کریمه برای مقابله با پوشش خبری ضد جنگ روزنامه ی تایمز و همراه ساختن مردم بریتانیا با این جنگ بود، به گونه ای که به عنوان مثال فنتون از تصویر برداری از کشته شدگان و زخمی ها و صحنه های ناخوشایند جنگ خوداری می کرد.
عکس های او همچون تصاویر دیگر عکاسان این دوره کیفیتی نمایشی دارند ، چرا که به دلیل محدودیت های عکاسانه ، عکاسی از سوژه های در حال حرکت ممکن نبود و تصاویر به پرتره های چیده مان شده شباهت داشتند.
در عکس های فنتون گویی همه چیز بر روی یک صحنه آماده شده و نمایشی لحظه ای در قاب تصویر در جریان است و این قاب ، تصاویر زیبا و به دقت چیده شده ی فنتون را از واقعیت بی نظم و هولناک اطراف آن جدا می کند.
سوژه های عکس های او ، آن هم در جنگی که بیش از سیصد هزار کشته و مجروح بر جای گذاشت ، به راستی در زمان خود منجمد شده اند . قهرمانان عکس های فنتون با آرامش مشغول استراحت یا گفتگو هستند و از مرگ های دلخراش ، بیماری و عفونت های همه گیری که هر روز سربازان دو جبهه ی در گیر را به کام مرگ می فرستاد خبری نیست.
پس از تجربه ی جنگ کریمه ، اولین جنگی که به صورت متمرکز مورد عکاسی قرار گرفت ، جنگ داخلی آمریکا در فاصله ی سال های ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵ بود . ماتیو برادی و گروهش شاخص ترین عکاسان این دوره هستند . برادی به همراه عکاسانی که برای او کار می کردند سهم به سزایی در مصور کردن جنگ شمال و جنوب آمریکا داشت.
تیموتی اُ سالیوان عکاس برجسته ی مناظر غرب آمریکا و الکساندر گاردنر عکاس آخرین پرتره ی آبراهام لینکلن در میان گروه برادی بودند. گاردنر همچنین از مراسم تشییع جنازه رئیس جمهور و مظنونین به قتل او عکس گرفت و به عنوان عکاس در اعدام آنها حضور داشت ، تصاویر این اعدام ، که در نوع خود جزء اولین گزارش مصورهای مستند اجتماعی به شمار می آید ، بعد تر در هار پرز ویکلی چاپ شد.
عکس های این جنگ که توسط دوربین های قطع بزرگ برداشته شده اند به دلیل وجود محدودیت ها ی حمل و نقل و مشکلات زمان های طولانی نوردهی عموما ً به صحنه های ایستا پرداخته اند و تصاویری از جنگی که در جریان بود موجود نیست ، سوژه های این عکس ها همچون عکس های کریمه ی فنتون خاصیت صحنه پردازی شده دارند اما تفاوت اینجاست که عکاسان این جنگ تلاشی برای پنهان ساختن واقعیت خشن جنگی که بیش از هر جنگ دیگری جان آمریکایی ها را گرفت نکرده اند. عکس های آنها گویی لحظه ای پیش یا پس از یک اتفاق را ثبت کرده اند ، این عکس ها بیشتر به نوعی عکس های یادگاری مخوف شباهت پیدا کرده اند.
جنگ جهانی اول در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ با ترور آرشیدوک فرانس فردیناند ، وارث امپراتوری اتریش آغاز شد ، این جنگ که جنگ بزرگ ، و جنگی برای پایان دادن به تمام جنگ ها لقب گرفته بود در ابتدا با استقبال فوتوریست هایی مواجه شد که توسط مارینتی ندای تخریب موزه ها ، کتابخانه ها ، آکادمی ها و نهاد های سنتی اجتماعی وسنتی سر داده بودند و جنگ ، تنها علم بهداشت جهان را ، نظامی گری ، وطن دوستی ، حرکت ویرانگر حاملان آزادی و ایده های زیبایی که ارزش جان باختن داشتند را ارج می نهادند.
مارینتی در بیانیه اش درباره ی جنگ استعماری در اتیوپی می گفت :جنگ زیبا است ، چون رویای فلزی شدن تن آدمی را به واقعیت نزدیک می کند . جنگ زیبا است چون چمن زاران پر گل را با ارکیده های آتشین مسلسل ها شکوفاتر می کند. جنگ زیبا است چون سمفونیکی از تفنگ ها ، توپ ها ، مسلسل ها ، شمیم های خوش ، و گند تعفن می سازد .
جنگ زیبا است چون معماری نوین می آفریند ، تانک های بزرگ خلق می کند ، پرواز هایی منطبق با محاسبات ریاضی را امکان پذیر می کند و از دهکده های مشتعل مارپیچ هایی از دود می سازد … شاعران و هنرمندان فوتوریست ! این اصول زیبا شناسی جنگ را به خاطر بسپارید ، مگر که اینها راه گشای شما برای دست یابی به یک ادبیات نو و یک هنر نو شوند.
و در واقع در جنگ بود که تمام تلاش هایی که برای زیبا سازی سیاست صورت می گرفتند به اوج می رسیدند .جنگی که آغاز شده بود تا پایانی باشد برای همه ی جنگ ها با تلفات سی و چند میلیون کشته ، زخمی و مفقود الاثر به آغازی برای جنگ های بعد تبدیل شد.
در این جنگ بود که عکاسان برای اولین بار شانس حضور در میدانی این چنین وسیع را پیدا کردند اما آنها مجاز به عکس برداری از هر چه که می خواستند نبودند و به خبرنگاران هم اجازه نزدیکی به خط مقدم داده نمی شد .
با وجود این محدودیت ها عکس های فراوانی از این جنگ از سراسر دنیا در آرشیو های مختلف موجود است ، عکس هایی که بسیاری از آنها در زمان خود به دلیل وجود سیستم سانسور که از انتشار تصاویر هولناک جنگ خود داری می کردند ، دیده نشدند و تنها پس از پایان جنگ بود که چهره ی واقعی مصیبتی که برای چهار سال دنیا را درگیر خود کرده بود، آشکار شد.
به طور کلی می توان این عکس ها را در دسته های زیر جای داد :
- ابزار و سلاح ها
- کمپ های نظامی
- پرتره های سربازان ، فرمانده هان و سران کشورهای درگیر در جنگ
- جنگ در آسمان و عکس های هوایی
- پناهندگان و تبعیدی ها و زندگی در جریان جنگ
- آلبوم های عکس شخص
پر استفاده ترین دوربین در این جنگ اسپید گرافیک بود ، این دوربین که یکی از معروفترین دوربین های مورد استفاده در کارهای خبری بود ، توسط کارخانه ی گرافلکس در راچستر نیویورک تولید می شد و اولین بار در سال ۱۹۱۲ معرفی شد . و مورد استفاده قرار گرفت .
آنچه در عکس های جنگ جهانی اول ، جنگ داخلی آمریکا و تا حدودی جنگ کریمه به صورت مشترک دیده می شود نقش عکاس و دوربین همراه او به عنوان ناظر است ، دوربین های استفاده شده در این جنگ ها به دلیل وجود محدودیت هایی که برای آنها وجود داشته امکان ثبت صحنه های در گیری را نداشتند ، همه چیز آنقدر سریع اتفاق می افتاد که دوربین های بزرگ با زمان نوردهی طولانی بالا از اتفاق جا می ماندند ، عکاس در این میدان های درگیری با دیگران تفاوت نداشت ، او همچون بقیه جنگ را می دید و به خاطر می سپرد و پس از پایان نبرد به صحنه می رسید و به کار مشغول می شد.
جنگ های داخلی اسپانیا در جولای ۱۹۳۶ با کودتای ارتش اسپانیا به رهبری ژنرال فرانسیس فرانکو و با پشتیبانی آلمان هیتلری و ایتالیای موسولینی بر علیه حکومت دومین جمهوری اسپانیا آغاز شد.
این جنگ به عنوان پیش زمینه ی جنگ جهانی دوم شناخته می شود . در اینجا آلمان ، ایتالیا و پرتغال در تقابل با کشورهای حامی دولت جمهوری قرار گرفتند آمریکا نیز با وجودی که سیاست بی طرفی را در پیش گرفت اما به طور غیر مستقیم درگیر این جنگ شد . بیشاز ۲۰۰۰ آمریکایی برای جنگیدن در ارتش مقاومت ملی داوطلب شدند و کارخانه جنرال موتورز فورد و تکزاکو هم در فراهم ساختن وسایل و تجهیزات برای ارتش ملی موثر بودند.
لایکا دوربین این جنگ بود . لایکا که در سال های دهه ی ۱۹۲۰ ساخته شده بود در این جنگ فرصتی برای نشان دادن قابلیت هایش یافت . دوربینی کوچک و سبک که بر خلاف دوربین های پیشین به راحتی مورد استفاده قرار می گرفت. و امکان عکاسی سریع برای آنها که به کارش می گرفتند فراهم می کرد ، چه عکاسی از مادری نگران از حمله ی هوایی در یک خیابان ، که به آسمان نگاه می کرد ، چه تیر خوردن سربازی در جبهه ی جنگ.
شاخص ترین عکاس این دوران رابرت کاپا است ، در این جنگ کاپا به همراه گردا تارو و دیوید سیمور تصاویر بی نظیری خلق کردند ، تصاویری که برای اولین بار جنگ واقعی را به تصویر کشیدند .این عکاسان دیگر نه در پشت جبهه ها و نه ناظر ، که فعال و شریک دیگران در پیشروی ها و شکست ها بودند و حتی گردا تارو جان خود را در این میان از دست داد.
شاید معروفترین عکس این جنگ عکس مرگ سرباز وفادار رابرت کاپا باشد. این عکس که که در ۵ سپتامبر ۱۹۳۶ گرفته شده منشاء بحث های فراوانی در باره ی کاپا ، صداقت عکس و تصویر واقعیت در عکاسی بوده است.
درباره اش این سواُل مطرح بود که آیا این عکس واقعی است ؟ و آیا این سرباز واقعاً کشته شده است ؟ بعد از مدتها نگاتیو این عکس همراه با همه ی عکس های دیگری که رابرت کاپا در آن روز برداشته بود ، پیدا شد و واقعیت عکس و مرگ این سرباز بورل گارسیا در این لحظه تایید شد ، او واقعاً در آن صحنه و بر اثر اصابت تیر به سرش در دم جان سپرده بود ، اما سوال دیگر این بود که آیا کشته شدن او در جریان نبرد بوده یا خیر؟ بررسی مجموعه عکس های آن روز توسط international center of photography نیویورک زوایای دیگری از وقایع آن روز را آشکار کرده است ، اساساً این عکس در حین نبرد گرفته نشده است.
ریچارد والن ، بیو گرافیست کاپا در این زمینه تحقیقاتی انجام داده . او می گوید که مرتب کردن عکس ها بر اساس شماره ی نگا تیوشان ، داستان آن روز را بیان می کند : سرباز نگون بخت جمهوری خواه در حین نبرد کشته نشده بود بلکه قبلاً به اسارت در آمده بود و توسط سربازان فرانکو آن هم برای تمرین تیر اندازی کشته شده است.
این عکس در مقیاسی وسیع در دنیا منتشر و باعث افزایش حمایت از ارتش ملی شد . در این تصویر چهره ی کریه جنگ در یک لحظه خود را آشکار کرده بود ، انسانی در برابر دوربین و همه ی کسانی که آن تصویر را می دیدند کشته شد ، همگی از سپتامبر ۱۹۳۶ تا به امروز در مشاهده ی لحظه مرگ او شریک بوده ایم .
بورل گارسیا در برابر چشمان ما جان می سپارد و ما ، کاپا و سرباز در یک لحظه کنار هم قرار می گیریم ، نوعی هم تماشاگری ، و این اولین تجربه ی مشترک و جمعی ماست در دیدن مرگ . از این تاریخ به بعد انسان های فراوانی در برابر دوربین و چشمان ما کشته شده اند اما در این عکس برای اولین بار مرگ این چنین بی رحمانه ما را با خود همراه می کند.
تا پیش از جنگ جهانی دوم هیچ گاه عکاسی این چنین جزئی از ماشین نظامی نبود. از پیش از اشغال لهستان توسط آلمان نازی ، عکاسان آلمانی برای عملیات تبلیغاتی (پروپاگاندا) به کار گرفته شدند ، این عکاسان که بر کارهایشان به شدت نظارت می شد مسئول خلق و دوام تصویری قدرتمند و بالا بردن روحیه ی ناسیو نالیستی و گسترش ایدئولوژی فاشیسم بودند،
آنها از گرفتن و انتشار تصاویر خاصی همچون آلمان هایی که در جنگ کشته یا زخمی شده بودند منع می شدند، همچنین تصاویر سربازان و افسران اس اس که یهودی ها و پارتیزان ها را می کشتند سانسور می شدند ، اما با وجود این موانع عکس های بسیاری گرفته و پنهان شدند و سال ها بعد به نمایش در آمدند.
عکس های این عکاسان که برای اهداف تبلیغاتی کار می کردند از نظر تکنیکی و کادر بندی نسبت به عکاسان آزاد جبهه ی مقابل برتری داشتند ، اما کاپا ، یوجین اسمیت ، مارگارت بورکه وایت و دیگر عکاسان آزاد در نشان دادن واقعیت جنگ از آزادی عمل بیشتری برخوردار بودند.
شاید جنگ جهانی دوم اولین جنگی باشد که این چنین زنده در حافظه ی تصویری دنیا ثبت شده است ، همانطور که پیش تر هم اشاره شد پیش از این جنگ هم فجایع بی شماری رخ داده بود و دنیا جنگ های بسیاری را از سر گذرانده بود اما در این جنگ بود که عکاسان بسیاری مامور مصور ساختن آن شدند ، کاپا ، یوجین اسمیت ، مارگارت بورکه وایت ، جو روزنتال ، داگلاس دانکن ، هنری کارتیه برسون و ادوارد استایکن (در بخش عکاسی هوایی) تنها شماری از عکاسان این جنگ هستند . کاپا و برسون در اروپا ، دانکن ، اسمیت و روزنتال همراه ارتش آمریکا در اقیانوس آرام و بورکه وایت و ارنست هاس در روسیه و اروپا مشغول عکاسی بودند.
پس از پایان یافتن جنگ و باز شدن اردوگاه های کار اجباری – از جمله بوخن والد ، به روی خبرنگاران و عکاسان ، مارگارت بورکه وایت که به همراه ژنرال پاتون از آلمان شکست خورده می گذشت از اولین عکاسانی بود که به آنجا رسید ، به گفته وایت دوربین مایه ی آرامش و مانعی بود بین او و وحشت حاکم بر آنچه می دید ، دوربین نقاب او برای گفتن حقیقت بود . وایت پس از جنگ کتاب سرزمین نازنین پدری ، آرام باش را منتشر کرد که برای او به نوعی راهی بود برای کنار آمدن با خشونتی که در جنگ شاهد آن بود .
در میان عکس های آزادی بوخن والد در کنار تصاویر زندانیان به عکس هایی از شهروندان آلمانی هم برمی خوریم ، شهروندانی که توسط نیروهای آزادی بخش زندانیان به مشاهده ی کوره ها و اتاق های شکنجه وادار شده اند ، زنی از برابر اجسادی که بر روی هم انباشته شده اند می گذرد ، در حالی که چشم های خود را گرفته است.
در سال ۱۹۴۷ آژانس عکاسی مگنوم توسط راپرت کاپا ، دیوید سیمور ، هنری کارتیه برسون و جورج راجر بنیان گذاشته شد ، این گروه مجموعه ای بود از فکرها و خصوصیات انسانی ، نوعی کنجکاوی در باره ی آنچه در جهان رخ می داد ، احترام به آنچه در حال روی دادن بود و تلاش برای ثبت تصویری آن.
مگنوم در نخستین حرکت ، هر یک از عکاسان خود را به گوشه ای از جهان فرستاد : کارتیه برسون در شرق راجر در آفریقا و خاورمیانه ، دیوید سیمور در اروپا و آمریکا و کاپا در هر جا که می خواست به عکاسی مشغول شدند.
جنگ های هند و چین مجموعه ای از جنگ ها و عملیات نظامی است که از ۱۹۴۷ تا ۱۹۷۹ در ناحیه هند و چین که مشتمل بر کشورهای لا ئوس ، کامبوج و ویتنام است ، در جریان بود ، مهم ترین این جنگ ها جنگ دوم هند و چین یا جنگ ویتنام است که بین نیروهای ویتنام شمالی ، جبهه ملی آزادی بخش ویتنام جنوبی ( معروف به ویت کنگ ) با حمایت متحدان حامی کمونیسم از یک سو، و نیروهای حکومت ویتنام جنوبی و متحدان ضد کمونیسم خود ( به ویژه آمریکا ) از سوی دیگر رخ داد .
در طی این سری جنگ ها و به خصوص جنگ ویتنام تصاویر فراوانی تهیه شد که معروف ترین این تصاویر به شرح زیر هستند :
تصویر اعدام یک ویت کنگ توسط رئیس پلیس سایگون ( لو آن ) در فوریه ۱۹۶۸ که توسط ادی آدامز گرفته شد و برایش جایزه پولیتزر را به همراه آورد.
سانتاگ در کتاب نگاه کردن به رنج دیگران به این نکته اشاره می کند که این اعدام ساخته و پرداخته ی خود لو آن است . او زندانی را کت بسته به خیابان محل تجمع خبرنگاران آورده و اگر شاهدی وجود نداشت ، او دست به این اعدام بی محاکمه نمی زد .
سال ها بعد که لو آن در خانه ی خود بر اثر سرطان از دنیا رفت ادامز به سوء تفاهم ها و مشکلاتی که این عکس برای لو آن ایجاد کرده بود اشاره کرد و گفت : او آن ویت کنگ را کشت و من با دوربینم او را . عکس ها قوی ترین سلاح جهانند. مردم آنها را باور می کنند ولی عکس ها هم دروغ می گویند .
حتی بدون آنکه دستکاری شوند. آنها تنها نیمی از حقیقت را بازگو می کنند … آنچه این عکس از آن چیزی نگفت این بود که اگر شما به جای لو آن بودید ، اگر شما در آن زمان و مکان و آن روز گرم آنجا بودید ، چه می کردید؟ چه می کردید اگر این مرد زندانی را پس از کشتن یک دو یا سه آمریکایی دستگیر می کردید.
لو آن به آمریکا مهاجرت کرد و یک پیتزا فروشی به راه انداخت او در سال ۱۹۹۱ در پی آشکار شدن هویت خود در عکس آدامز و آزارها و خشونت های کلامی و غیر کلامی پس از آن ، مجبور به بازنشستگی شد.
آدامز بعدها و پیش از مرگ لو آن شخصا” از او و خانواده اش برای صدمه ای که این عکس به آبروی او وارد کرده بود عذر خواهی کرد. حتی در جایی اشاره کرد : این مرد یک قهرمان بود ، آمریکا باید به او بگرید . من از اینکه او این گونه و بدون اینکه مردم حقیقت داستان او را بدانند از بین ما رفت عذاب می کشم .
این عکس یکی از صد عکسی است که مجله لایف از آنها به عنوان عکس هایی که دنیا را تغییر دادند یاد می کند.
کودکانی که از بمباران دهکده ی ترنگ بنک با ناپالم توسط نیروهای ویتنام جنوبی فرار می کنند ، نیک اوت این عکس را در مارس ۱۹۷۲ گرفت و برنده جایزه ی پولیتزر شد.
اوت که خبرنگار AP بود به همراه فیلمبردار ان بی سی که نزدیک او ایستاده بود شاهد این صحنه بود. دختری که برهنه در میان عکس در حال دویدن است (فان کی تیم فوک) گریه کنان از کنار آنها می گذرد .
اوت و فیلم بردار، آب قمقمه های خود را روی زخم های ناشی از سوختگی او می ریزند ، اوت که می شنود دختر به برادرش می گوید که می داند می میرد دخترک را به بیمارستانی در همان نزدیکی می رساند و تا زمانی که پزشکان مداوای او را شروع نمی کنند بیمارستان را ترک نمی کند . او در توضیحات خود درباره ی این عکس، به رساندن فان کی تیم به بیمارستان اشاره نمی کند ، ولی ۲۸ سال بعد خود فان کی تیم می گوید که اوت جانش را نجات داده است.
دهه ی نود سال های جنگ های داخلی خونین در کشورهای مختلف بود ، جنگ های داخلی یا نسل کشی های روندا و بوسنی از مهم ترین این در گیری ها هستند . نسل کشی روندا در سال ۱۹۹۴ به دنبال سقوط هواپیمای رئیس جمهور روندا در نزدیکی کیگالی پایتخت این کشور آغاز شد. قوم هوتو این اتفاق را به قوم توتسی نسبت داد.
همین امر آغازگر درگیری های شدید میان این دو قوم شد که به کشتار حدود ۸۰۰۰ هزار توتسی روندایی و هوتوهای میانه رو در مدت ۱۰۰ روز توسط هوتوهای تندرو منجر شد .
درگیری های بوسنی ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ نیز از خشن ترین جنگ ها و بی رحمانه ترین قتل عام ها در اروپا ی پس از جنگ جهانی دوم بود. در شهر کوچک سربرنیتسا ، نیروهای صرب پس از عقب نشینی نیروهای هلندی حافظ صلح سازمان ملل ۷۸۰۰ مرد و پسر بوسنیایی را به قتل رساندند .
در پی حادثه یازده سپتامبر، برای بیرون راندن القاعده از افغانستان که مسئول حمله شناخته می شد ، نیروهای آمریکایی و انگلیسی در ۷ اکتبر ۲۰۰۷ به افغانستان حمله کردند .
پس از شروع جنگ افغانستان ، جنگ عراق نیز از مارس ۲۰۰۳ با هدف سرنگونی صدام و امحاء سلاح های کشتار جمعی عراق آغاز شد.
این جنگ ها توسط عکاسان بسیاری ثبت شده اند ، عکاسانی که در طی این سال ها دوربین به دست ، از کشوری به کشوری دیگر و از قاره ای به قاره ای دیگر می رفتند. دوربین سلاح و پوشش آنها بود ، و شجاعانه جان خود را برای ثبت حقیقت و ارسال و پخش آن به خطر می انداختند .
عکاسانی همچون جیمز نچوی ، ادی آدامز ، لوک دلا هایه و غیره.همچنان که نچوی در جریان عکاسی در عراق توسط یک نارنجک زخمی شد.
به گفته سانتاگ هر چه باشد ما در جنگیم و در تالار آینه ی دیجیتال ما ، تصاویر نابود نخواهد شد و چنانچه رهبران ما خوش ندارند که ما به این تصاویر بنگریم ، هزاران عکس و فیلم دیگر هست ، هزاران عکس و فیلم که جلوگیری از انتشارشان امری است محال .
بر صفحه ی اول وب سایت جیمز نچوی این نوشته حک شده است : من یک شاهد بوده ام و این تصاویر شهادت من هستند ، اتفاقاتی که آنها را ثبت کرده ام ، نه باید فراموش شوند و نه تکرار .
این نوشته به تنهایی می تواند هدف عکاسی جنگ را توضیح دهد ، ثبت وقایع دردناکی که نباید تکرار شوند . تصاویری که به عنوان مدرک تمام قد در برابر فراموشی می ایستند. عکاسان جنگ خطر رفتن به معرکه ی جنگ را به جان می خرند تا جهان را از آنچه روی می دهد آگاه کنند . اگر جنگ کوششی است برای نفی انسانیت ، عکاسی جنگ تلاشی است در نفی جنگ . تلاشی در جهت زخم زدن و ایستادن در برابر عادی شدن مرگ و فجایعی که جهان را در بر گرفته است.