جیمز نچوی ” عکاس جنگ “
جیمز نچوی، یکی از مهم ترین عکاسان خبری جنگ (عکاس جنگ)است که در طول چهار دهه گذشته تصاویر تاثیرگذاری از جنگ ها، بلایای طبیعی و بحرانهای بشری ارائه کرده او الگوی چندین نسل از عکاسان خبری بوده و هست.
شاید کمی اغراق باشد که می گویند «عکس خبری بهتر و تاثیرگذارتر از هزار صفحه گزارش خبری است » اما می توان این را به جرأت بیان کرد که عکس خبری از مهم ترین عناصر خبری چه در قرن بیستم و چه در هزاره سوم است و در این بین عکاسان جنگ, واجد اهمیتی مضاعف هستند اما نام چند نفر از این عکاسان به دلایلی خاص در صدر فهرست قرار دارد.
«جیمز نچوی» در ۱۹۴۸ در آمریکا متولد شد.
سنین رشد را در ایالت «ماساچوست» و مدارج علمی را در رشته «تاریخ هنر» و «علوم سیاسی» در کالج «دارتموث»۳ از ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۰ طی نمود.
تصاویری از جنگ ویتنام و «جنبش حقوق مدنی آمریکا» اثرات نیرومندی بر او داشت و در تصمیم وی برای عکاس شدن بسیار مؤثر بود.
او بر روی کشتی های ناوگان بازرگانی کار کرده بود و زمانیکه خود به آموزش عکاسی میپرداخت، کارآموز ادیتوری فیلمهای خبری و راننده کامیون بود.
در ۱۹۷۶ جیمز نچوی کار خود را بهعنوان عکاس روزنامه در «نیومکزیکو» شروع کرد و در ۱۹۸۰ به نیویورک نقل مکان نمود تا حرفه خود را بهعنوان عکاس آزاد مجله آغاز نماید.
اولین مأموریت خارجی او پوشش جنگ داخلی ایرلند شمالی در طی اعتصاب غذای سازمان «ارتش جمهوریخواه ایرلند» در ۱۹۸۱ بود.
از آن روز به بعد به نچوی خود را وقف مستندسازی جنگها و مبارزات، و انتشار نقدهای اجتماعی نمود.
او در زمینه مجموعههای تصویری بزرگ در السالوادور، نیکاراگوئه، گواتمالا، لبنان، کرانه غربی رود اردن و نوار غزه، اسرائیل، اندونزی، تایلند، هند، سریلانکا، افغانستان، فیلیپین، کره جنوبی، سومالی، سودان، رواندا، آفریقای جنوبی، روسیه، بوسنی، چچن، کزوو، رومانی، برزیل و ایالات متحده کار کرده است.
جیمز نچوی پس از ۱۹۸۴ عکاس قراردادی مجله «تایم» بوده است. او از ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ به آژانس عکس «بلک استار» پیوست و از ۱۹۸۶ تا ۲۰۰۱ عضو «مگنوم» بود.
وی نمایشگاههای انفرادی در مرکز بینالمللی عکاسی در نیویورک، نمایشگاه «پالازو» رُم، «سیر کولودِ بالاس آرتز» مادرید، «کارولینوم» پاراگوئه، مرکز «هاسلبلاد» سودان، گالری «کانن»، «نیوکرک» آمستردام، و نمایشگاه گروهی در موزه هنری «هود» کالج دارتموث برگزار کرده است.
وی مقام های متعددی ازجمله مدال طلای «رابرت کاپا» ۵ بار، جایزه جهانی عکس مطبوعات ۲ بار، عکاس سال مجله ۶ بار، جایزه مرکز بینالمللی عکاسی ۳ بار، جایزه «لیکا» ۲ بار، جایزه «بایوکس» برای خبرنگاری جنگ ۲ بار، جایزه «آلفرد اسنستات» جایزه رسانههای تصویری «کانن» و یادبود «یوگن» برای عکاسی بشردوستانه را کسب نموده است.
همچنین او را در انجمن عکس «رویال» عضویت دارد و دارای درجه دکترای افتخاری هنرهای زیبا از کالج هنر ماساچوست است.
هرچند که در ظاهر به سختی از قیافه مبتذل کهنه سربازان خشن تمییز داده میشود.
او مردی است آرام، فکور، خجالتی و در عین حال بسیار فعال. نظرات او درباره عکاسی بسیار بدیع و فلسفی هستند.
وی در ۱۹۸۵، اندکی پیش از عضویت در آژانس «مگنوم» درباره اینکه چرا به عکاسی جنگ روی آورده، و تحت عنوان «؟why photograph war» مینویسد:
جنگ همواره بوده است و سر تا سر کره زمین را به وضعیت فرسوده کنونی کشانده است و هیچ دلیل قابل توجهی برای باور به از میان رفتن جنگ در آینده وجود ندارد.
به همان اندازه که انسان بیشتر به سوی تمدن میرود، روش او برای ویران کردن انسانیتِ خویش همواره مؤثرتر، بیرحمتر و ویرانکنندهتر میشود.
آیا ممکن است تا تصاویر رفتار بشر که در سرتاسر تاریخ از طریق عکاسی وجود داشته است، خاتمه یابد؟
مناسبات فکری بیش از حد معمول خندهدار به نظر میرسند در عین حال، اهداف بسیاری وجود دارند که به من انگیزه میدهند.
برای من، توانایی عکاسی در قابلیت آن برای برانگیختن حس بشریت قرار دارد.
اگر جنگ تلاشی است برای انهدام بشریت، عکاس میتواند نقطه مقابل آن باشد و اگر جنگ عاقلانه به کار میرود، عکاس میتواند جزء قدرتمندی در جبران آن باشد.
از یک نقطهنظر، اگر کسی خطر قرار دادن خود در وسط میدان جنگ را بپذیرد به گونهای که با سایر مردم جهان درباره آنچه اتفاق میافتد، ارتباط برقرار کند، او سعی در گفتوگو برای صلح کرده است.
شاید این دلیلی باشد برای اینکه کسانی که تحت فرمان دائمی جنگ هستند، دوست ندارند تا عکاسی را در اطراف خود ببینند.
من گمان میکنم اگر هر کسی میتوانست آنجا باشد تا ببیند چه فسفر سفیدی بر گونه کودکان نشسته است یا چه رنج غیر قابل وصفی به واسطه اصابت یک گلوله ایجاد میشود، یا چگونه یک تکه دندانهدار نارنجک میتواند پای یک انسان را بشکافد، اگر هر کسی آنجا باشد تا فقط برای یک بار ترس و اندوه آنان را ببیند، آنگاه خواهد فهمید که هیچچیز ارزش آن را ندارد تا اجازه دهیم کار به جایی برسد که آنچه روی دادن آن برای یکنفر ناگوار است، یکباره برای هزاران تن روی دهد.
اما هر کسی نمیتواند آنجا باشد و این دلیل رفتن عکاسان به آنجاست، تا به مردم نشان دهند، تا به آن ها برسانند و متوجه کنند که در جنگ چه میکنند و چه روی میدهد، تا تصاویری قدرتمند برای غلبه بر از میان رفتن احساسات مردمی بسازند و مردم را از خونسردی خارج کنند، تا اعتراض کنند و با نیروی این اعتراض، اعتراض دیگران را نیز برانگیزند.
بدترین چیز این احساس است که بهعنوان یک عکاس، از مصیبت فرد دیگری به دنبال سود و منفعت باشم این تصور مرا مردد میکند.
این چیزی است که من هر روز به آن میاندیشم، زیرا میدانم که اگر من لحظهای برای پیش افتادن آرزوی شخصیام تلاش کنم، دارم روح خود را میفروشم.
شرایط برای من واقعاً دشوار است تا از این باور دست بکشم.
من میکوشم تا کاملاً مسئول کارهایی که امکان انجام آنها را دارم، باشم. اینکه دوربین بهعنوان یک هدف خارجی تلقی شود، هتک حرمت بشریت است. تنها راهی که میتوانم نقش خودم را توجیه کنم، احترام به وضعیت نامساعد مردم دیگر است. حوزهای که من در آن فعالیت میکنم، حوزهای است که در آن مقبول دیگران باشم و بتوانم مقبول خود واقع شوم.»
در جایی دیگر جیمز نچوی درباره عکسهایش مینویسد:
«من یک شاهد بودهام، و این تصاویر گواه من هستند. رویدادهایی که من ضبط کردهام فراموش نخواهند شد و نباید تکرار شوند.»
دیدگاه جیمز نچوی به جنگ و عکاسی جنگ موجب جلب توجه عده زیادی گردید که از جمله آنان «کریستین فری»است.
«فری» در ۱۹۵۹ در سوئیس به دنیا آمد. رسانههای بصری را در دپارتمان روزنامهنگاری و ارتباطات دانشگاه «فایربورگ» سوئیس آموخت و پس از ۱۹۸۴ بهعنوان کارگردان و تهیهکننده مستقل کار میکرد. او بهطور مرتب برای تلویزیون ملی سوئیس «SFDRS» فیلمهای مستند ساخته است.
وی پس از موفقیت جهانی آخرین مستند بلندش «Ricardo، Miriam and Fidel» و نمایش آن در بیش از ۳۰ جشنواره فیلم در نقاط مختلف جهان، به مدت دو سال به دنیا جیمزنچوی بود.
کزوو، راماله، اندونزی، نیویورک و هامبورگ، مکانهایی هستند که «عکاس جنگ» در آنها فیلمبرداری شده است. از آنجا که شرایطی که جیمز تحت آن به عکاسی میپرداخت، گاه بسیار غیر قابل تحمل برای دیگران بود، فری در ساخت برخی قسمتهای فیلم، از میکرودوربینهای ویژهای که به دوربین عکاسی نچوی متصل بود استفاده کرد.
ما در این فیلم عکاس معروفی را میبینیم که به دنبال یک لحظه خاص میگردد. ما به صدای تنفس عکاس گوش میدهیم. برای اولین بار در تاریخ فیلمهای راجع به عکاسان، این شیوه، بینشی صحیح از کار یک عکاس سختکوش ارائه میدهد.
«عکاس جنگ» فیلمی است که تصور ما را درباره عکاسان جنگ از آنچه تاکنون در هالیوود دیدهایم، دگرگون میکند. در فیلمهای هالیوود، عکاسان جنگ افرادی هستند پررو، فحاش و غرغرو؛ کسانی که در اثر ترس، لحظات قابل نمایش را از دست میدهند. کسانی که نهتنها مخالف مهاجمان و مدافع مردم نیستند، بلکه آمدهاند تا از رشادتهای جنگجویان که مردم بیدفاع را از پای درمیآورند، تصویر بگیرند.
به هرحال، نچوی، همانند عکاسان جنگ پیش از خود چون «رابرت کاپا»، «آلفرد اسنستات» و «ویلیام اسمیت» همواره جانب مردم بیدفاع و مورد تهاجم قرار گرفته را نگهداشتهاند و این جانبداری ایشان در عکسهای ثبتشده آنها کاملاً مشهود است.